محمدمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

محمد جیگر خاله

سال 93

1393/3/17 16:11
نویسنده : خاله زهرا
652 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی به گرمی روزهای تابستون خدمت نی نی های وبلاگی من سه ماهه که اصلا وقت اپ کردن وبلاگ جیگرمو نداشتم یعنی واقعا سرم خیلی شلوغ بود سال 93 خیلی پر مشغله شروع شد از اونجایی که برادرزادم 1 فروردین به دنیا اومد و با اومدنش غوغایی کرد که ...

بالاخره من هم عمه شدم و خیلی اتفاق های خوب دیگه مسافرت ، گشت و گزار، و ...

15 روز عید تبریز نبودم رفته بودیم با خانواده شوهرم مسافرت و اینکه جاتون خالی خیلی چسبید.

قرار بود روز 1 فروردین راهی سفر بشیم که صبح ساعت 6 برادرم اس ام اس زد که عمه شدی از احمد خواهش کردم که تا وقتی که از خونه خارج نشدیم زود بریم بیمارستان من بچه رو ببینم و بعدش از اونجا می ریم و اونم قبول کرد وای چه حالی داشتم از خوشحالی اشتم گریه می کردم که خدا را شکرت که به دنیا اومد و من هم تونستم اول از همه ببینمش.

بعد از مسافرت تصمیم گرفتم یه وبلاگی هم برا برادرزادم که اسمش پارلا هست باز کنم ولی اونقدر درگیر کار و ... بودم که امروز وقت کردم هم بیام وبلاگ محمد جونم و هم اینکه بهتون وبلاگ پارلا جونو بزرام ولی فعلا هیچی  ننوشتم به مدت یه هفته قول می دم اونم راه اندای کنم

parlaarosakeame.niniweblog.com

و اما محمد جونم که خیلی پسر بزرگی شده هزار ماشاله برا خودش اقایی شده خیلی شیرین حرف می زنه ولی جمله بندیشو درست نمی تونه بکنه ولی خیلی خوب حرف می زنه خاله قربونش بره می پره بغلم دستاشو محکم می زنه پشتم به این معنی که خیلی محلکم خاله رو بغل کرده و دوستش داره فداش بشم من.

خیلی کارا یاد گرفته و بعضی از شلوغیا که واقعا قابل کنترل نیست خیلی حرفا هست ولی پای نوشتن به اینجا نمی یاد.

و چند تا عکس می ذارم براتون 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)