ارایشگاه
با کلی تاخیر
سلام به وجود طلاهای مامان و باباهای عزیز
با کلی تاخیر اومدم ولی اومدم
محمد جونم برا خودش یه اقایی شده الهی فداش بشم چقدر دوست داشتنی هستش
گاهی وقتا از خدا می خوام منم یه محمد داشتم
ولی حالا دیگه...
قربونش بشم مامان مهین محمد جونمو برد ارایشگاه وقتی از آرایشگاه اومدن حس می کردم محمد جونم خیلی بزرگ شده کلی تغییر کرده بود.
از محمد بگم که چه شعرهایی به همراه مامان جونش می خونه
محمد جونم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوست دارم بیشتر از یه دنیا
بازم می یام با عکسای تازه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی