گل پسر خاله
سلام
این دفعه خاله واسه گفتن از گل پسرش خیلی حرفا داره ولی نمی دونه از کجا شروع کنه
شاهزاده کوچولوی من چه کارا که نمی کنه
کوچولوی من
از خوردن غذاها که وقتی صدای قاشق می شنوی قند تو دلت اب می شه الهی قربونت برم چه شیرین غذا می خوری
وقتی بابابزرگ از بیرون می یاد چشم از دستش برنمی داری اخ فدات بشم بابازرگ چند مدته برات تی تاپ می خره همه جا رو می کنی پر از تی تاپ قربون دستای کوچولوت بشم تی تاپ تو دستت دووم نمی یاره اینقدر که فشار می دی از لای انگشات می زنه به بیرون
قربون چشات برم که کارتون نگاه می کنی چه جوری تمام هوش و حواست اونجاست چقدر هم صدات بزنم انگلار نه انگار خاله داره صدات می رنه
از اونجایی که دکترت گفته حالا حالا میوه ندین فقط ابمیوه بدین وقتی هندونه یا ... چیزی به چشمت می خوره با تمام سعی خودت رو می رسونی به میوه ها یه دفعه حمله می کنی موش تو رو نخوره جیگرم
چند تا ازت عکس گرفتم وقتی از مامان مهین گرفتمش حتما می ذارمش رو سایت
نفسم دوست داره یه دنیا