موش موشک خاله
دیروز مامان بزرگ اومده بود خونتون منم که سر کار بودم زنگ زدم به مامان مهین که احوال پرسی کنم یه هو صدای خنده هاتو شنیدم که داشتی با مامان بزرگ بازی می کردی وای چه قه قهه می کردی خاله قربون صدات بشه عصر شد من رفتم خونه دیدم مامان بزرگ می گه یکمی سرما خوردی وای چقدر ناراحت شدم پاشدم زنگ بزنم خونتون که بابایی برداشت پرسیدم که بردنت دکتر گفت خیلی خفیف هستش ولی فردا می بریم یعنی امروز.
صبح با مامانی اومدی خونمون قربونت بشه خاله مثل ماه خوابیده بودی وقتی پتو رو از روت کشیدم کنار چشای نازتو باز کردی برداشتم بغلت کنم سینت خر خر می کرد دلم کباب شد اروم بوسیدمت گذاشتم جات اصلا حوصله نداشتی مامانی گفت عصر می بریمش دکتر خاله فدات بشه ایشالا... خوب می شی
خاله قد همه ستاره های آسمون دوست داره...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی