الووووووووووووووو
جیگر خاله با امروز 2 روز می شه که خیلی دلم برات تنگ شده یعنی ندیدمت
دایی جواد رفته مسافرت طولانی به مدت ٢ هفته من مجبورم تا ساعت 9 شب
کار کنم و مجبور می شم تا تو رو کم ببینم صبح زنگ زده بودم با مهین حرف
می زدم اینقدر سرو صدا کردی منم برا دیدنت بی تابی کردم مامان مهین گفت
شب بیا خونه ما ولی خیلی خسته بودم گفتم شاید بیام الان که دارم این
مطلبو می نویسم تو دلم می گم می رم ولی خیلی خستم فدات بشم الان
مامان زنگ زد گفت صبح زود می یاین خونه ما
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا . . .
فردا می بینمت گل پسر خاله
خاله به اندازه ستاره های آسمون دوست داره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی