یکی یه دونه ی خونه
یکی یه دونه ی خونه . . .
همه یه جور دوست دارن
مثلاً بابابزرگ دست و پاهاتو که خیلی تکون می دی از اون ادات خوشش می
یاد و می گه محمد من پهلوان هستش
مامان بزرگ می گه محمد پسر منه مثل شیر می مونه
.
.
.
.
و منم که خالتم عین پیشی ملوس می بینمت اخه خیلی نازی .
دایی جواد که بعضی وقتها می ره فوتبال برگشتنی هربار تو رور ببینه و کفشات رو تو پاهات ببینه می گه محمد جون میری فوتبال تو هم که ماشاا.. گل خنده از لبات جدا نمی شه قربونت بشم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی