قرار مدارهای 13 بدر
11 فرورودین بود که محمد جونم با بابایی و مامان مهین اومدن خونه ما تا عمو احمد و راضی کنن که با اونا بریم 13 بدر.
چون عمو احمد قرار گذاشته بود با فامیلای خودشون بره اصلا راضی نمی شد تا اینکه بابا مهدی محمد جونم راضیش کرد و اون شب بود که جیگر خاله شب رو موند خونه خاله زهرا
وای چه شبی اون شب، فرشته کوچولوم مونده بود خونه ما
صبح شد و محمد جونم بیدار شد بعد از خوردن صبحانه راهی شدیم از اون طرف هم بابابزرگ و مامان بزرگ و ... از صبح زود رفته بودن و ما هم می خواستیم وسط های راه به اونا ملحق بشیم مقصدمون جلفا بود ای وای چه خوش بگذره با محمد کوچولو
رفتیم و تو راه هم با اونا هماهنگ شدبم و همدیگروپیدا کردیم تااینکه وقت ظهر شد و ناهار رو همگی خوردیم و ...
بالاخره شب شد بابابزرگ همیشه جا می گرفت برامون تا شبو همه اونجا استراحت کنن ولی از قرار معروف خیلی شلوغ بود و جایی نموده بود برای اسکان و اینجا بود که فرشته نجات یعنی محمد رو برا اسکان بردن و گفتن که بچه کوچولو داریم نمی تونیم بمونیم بیرون تا اینکه برامون 2 تا جا دادن چون جمعیتمون زیاد بود کمی از افراد تو اونجا خوابیدن و کمی از افراد بیرون . بالاخره صبح شد رفتیم کمی هم بازار جلفا رو گشتیم محمد کوچولو هم کلی کیف کرده بود و برا خودش خوش گذرونده بود این هم بود 13 بدر ما کنار جیگر کوچولو(محمد)
اینم از عکسای 13 بدر تو ادامه مطلب
اینم محمد و امیر حسین (پسر عموی من و مامان مهین)
اینم من و محمد و مامان مهین
اینم خاله زهرا با جیگرش