جیگر طلا
دیشب جمعه بود مامان بزرگ و مامان مهین و بابارفته بودین
برای مامانت خرید کنین مامان بزرگ با تو تو ماشین نشسته
بود منم خونه نبودم اگه بودم حتما باهات می اومدم فدات
بشم دل مامان بزرگ رو اب کرده بودی با شیطونیات وقتی
رسیدین خونه مامان بزرگ از مامان مهین خواسته بود تا شامو
بیاین خونه ما نمی دونی وقتی دیدمت چه حال بهم دست داد
داشتم پرپر م زدم قربونت برم نمی دونی چقدر خوشگل شده
بودی.
من و دایی داود کلی باهات بازی کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی